همیشه یک دورهی انکار و شک هست که با خودت میگوئی نباید این باشد. از اولین نشانهی عجیب(و گاهی نامربوط) تا زمانی راضی به تست میشوی وتا اساماس مثبت بودن را دریافت میکنی.حس عجیبیه. بعد ۱۳ روز تمام. اولین غذا خوردن(یعنی بیشتر ازیکقاشق و بدون تهوع) رو تجربه کنی. امیدوارم هیچ کس تجربه نکنه. دوهفتهی جهنمی روگذروندم. اما بدم نمیاد از بعضی تجربیاتش بنویسم. چیزهای عجیبی که خودم هم باورم نمیشد روزی لمس بکنم. با #
پانگولین میذارم هرکی حوصله نداشت؟ نخونهشاید نوشته باشم. امّا مبتلا شدن صدها راه داره. خودم داشتم مغرور میشدم که چطور با کمی رعایت در این ۱۳ چهارده ماه همیشه در امان بودهام و آنها که آلوده میشوند؟ فلان و فلان. درآخر همسرم(معلوم نشد از کِی؟ و چطور؟؟) ناقل بیعلامت شده بود. و خلاصتوی این یکهفته فهمیدم اغلب مردم توهم یک دوره ابتلا و خوبشدن را(بدون تست) در ماههای گذشته دارند. تقریبا، تنها ملاک تشخیص وادعای قطعی همگی، از بین رفتن موقت حس بویایی است. گویا چیزی به اسم زکام فراموش شده. ولی کرونا پرستیژ داردتجربهی عجیب دیگرم این که حس میکردم ویروس با تکتک سلولهای مغزم ارتباط دارد. توصیف آن مشکل است بارها به آن فکر کردم تا فرق آن را با توهم وهذیان تشخیص دهم ولی هنوز اطمینان دارم برای حمله به هربخش بدن ازقبل تصمیم واستراتژی در مغز انجام میشد۱. آمپول اتوماتیک توسط بچهی دهساله، آنلاکد ۲. خوردن آمپول عضلانی ۸سیسیتوسط بچهی دهساله، آنلاکدیکی اومد دم در احوالپرسی. سِرم به دست، بافاصله ایستادم وکمی سوالاتش را جواب دادم. پرسید اگر اینجوربوده! حالا چرا ایستادی؟ به سرُم اشاره کردم، گفتم باچیزائی که دادن ریختم توی این به خرمرده هم بزنی؟ پامیشه راه میافته. گفت: خوب البتهاین چند رو -*(شهرمهربان)*-...
ادامه مطلبما را در سایت -*(شهرمهربان)*- دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8meteor950 بازدید : 145 تاريخ : پنجشنبه 22 ارديبهشت 1401 ساعت: 23:46